غلامرضا بروسان
متولد 1352_ مشهد
آثار :
1_ احتمال پرنده را گیج می کند
(1378)
2_ یک بسته سیگار در تبعید
(1384)
3_ به سمت رودخانه استوکس
(شعر آزاد مشهد – 1385)
4_ عصاره سوما
(ریگودا _ 1387)
5_ عاشقانه های یک سرباز
(1387)
1
انگشت های مرثیه ام را عزا کم است
باید تفنگ دست بگیرم ، دعا کم است
دست از دولول کهنه ی دیروز برندار
از غیرتی که سخت در این روستا کم است
گردوبنان دره ی تاریک را بگو
چشمه برای تشنگی ببرها کم است
این آینه به قدر کفایت وسیع نیست
این برکه در کشیدن تصویر ما کم است
2
یک پلک سرمه ریخت که بی دل کند مرا
گیسو قصیده کرد که خاقانی ام کند
دستم چقدر مانده به گلهای دامنت ؟
دستم چقدر مانده خراسانی ام کند ؟
می ترسم آنکه خانه به دوش همیشگی !
گلشهر گونه های تو افغانی ام کند
در چترهای بسته هوا آفتابی است
بگذار چتر باز تو بارانی ام کند
چون بادهای آخر پاییز خسته ام
ای کاش دکمه های تو زندانی ام کند
□□□
این اشک ها به کشف نمک ختم می شوند
این گریه می رود که چراغانی ام کند .
متولد 1352_ مشهد
آثار :
1_ احتمال پرنده را گیج می کند
(1378)
2_ یک بسته سیگار در تبعید
(1384)
3_ به سمت رودخانه استوکس
(شعر آزاد مشهد – 1385)
4_ عصاره سوما
(ریگودا _ 1387)
5_ عاشقانه های یک سرباز
(1387)
1
انگشت های مرثیه ام را عزا کم است
باید تفنگ دست بگیرم ، دعا کم است
دست از دولول کهنه ی دیروز برندار
از غیرتی که سخت در این روستا کم است
گردوبنان دره ی تاریک را بگو
چشمه برای تشنگی ببرها کم است
این آینه به قدر کفایت وسیع نیست
این برکه در کشیدن تصویر ما کم است
2
یک پلک سرمه ریخت که بی دل کند مرا
گیسو قصیده کرد که خاقانی ام کند
دستم چقدر مانده به گلهای دامنت ؟
دستم چقدر مانده خراسانی ام کند ؟
می ترسم آنکه خانه به دوش همیشگی !
گلشهر گونه های تو افغانی ام کند
در چترهای بسته هوا آفتابی است
بگذار چتر باز تو بارانی ام کند
چون بادهای آخر پاییز خسته ام
ای کاش دکمه های تو زندانی ام کند
□□□
این اشک ها به کشف نمک ختم می شوند
این گریه می رود که چراغانی ام کند .