loading...
** سایت تفریحی ایولی ها **
ایولی ها

سلام.من مدیر سایت ایولی ها رضا نظریان هستم. ما برای شما بنر-هدر و آلبوم طراحی میکنیم.فقط لازیم است ما را لینک کنید

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
اموزش هک 11 2990 jumbojet
مه - احمد شاملو 0 890 siber
اشعار حافظ 1 1017 iljima
شعر نو 1 842 iljima
شعر فردوسی در مدح پیامبر و امام علی علیه السلام 1 892 iljima
صداي ديدار...سهراب سپهری 0 803 iljima
تپش سايه دوست 0 798 iljima
پشت درياها...سهراب سپهری 0 796 iljima
واحه يي در لحظه...سهراب سپهری 0 685 iljima
نشاني...سهراب سپهری 0 773 iljima
پيغام ماهي ها...سهراب سپهری 0 668 iljima
غربت...سهراب سپهری 0 627 iljima
در گلستانه...سهراب سپهری 0 601 iljima
آب...سهراب سپهری 0 635 iljima
ساده رنگ...سهراب سپهری 0 632 iljima
و پيامي در راه...سهراب سپهری 0 589 iljima
روشني‌، من‌، گل‌، آب...سهراب سپهری 0 603 iljima
از روي پلك شب...سهراب سپهری 0 719 iljima
مسافر...سهراب سپهری 0 680 iljima
صداي پاي آب...سهراب سپهری 0 646 iljima
آب را گل نكنيم- سهراب سپهری 0 623 iljima
غمی غمناک (شعر سهراب سپهری) 0 623 iljima
شراب و خون...فروغ فرخزاد 0 728 iljima
ديو شب...فروغ فرخزاد 0 641 iljima
انتقام...فروغ فرخزاد 0 618 iljima
گريز و درد...فروغ فرخزاد 0 633 iljima
افسانه تلخ... فروغ فرخزاد 0 582 iljima
وداع...فروغ فرخزاد 0 645 iljima
پاييز...فروغ فرخزاد 0 692 iljima
يادي از گذشته...فروغ فرخزاد 0 696 iljima
رضا نظریان بازدید : 458 سه شنبه 18 بهمن 1390 نظرات (0)

اسطورهای ایران زمین

● کودکی‌ زال‌
«نریمان‌» از بزرگترین‌ پهلوانان‌ ایران‌ در زمانی‌ بسیار دور بوده‌ است‌. فرزند او «سام‌»، پدر زال‌ می‌باشد که‌ سالها آرزوی‌ داشتن‌ فرزندی‌ را داشت‌ تا این‌که‌ خداوند به‌ او پسری‌ عطا کرد که‌ موها، ابروان‌ و مژه‌هایی‌ سفید داشت‌. در آن‌ زمان‌ این‌ اتفاق‌، مسئله‌ عجیبی‌ محسوب‌ می‌شد و به‌ اعتقاد قدما، برای‌ تاج‌ و تخت‌ تیره‌ بختی‌ و شومی‌ به‌ همراه‌ می‌آورد.
پس‌ سام‌ با دلی‌ خونین‌ و اندوهی‌ فراوان‌ دستور می‌دهد کودک‌ را به‌ دامنه‌ کوه‌ البرز ببرند و در جایی‌ که‌ دور از گروه‌ مردمان‌ است‌، برتخته‌ سنگی‌ بگذارند تا فراموش‌ شود که‌ او پهلوان‌زاده‌ و فرزند سام‌ است‌.
این‌ کار انجام‌ شد و کودک‌ زیر آفتاب‌ سوزان‌ از تشنگی‌ و گرسنگی‌ سرانگشتان‌ خود را می‌مکید و می‌گریست‌ و کسی‌ نبود به‌ او کمک‌ کند.

 ادامه در ادامه ی مطلب

● فرود سیمرغ‌
جایی‌که‌ زال ‌را در آنجا قرار داده‌ بودند، نزدیک‌ آشیانه‌ سیمرغ‌ بود. وقتی‌ بچه‌های‌ سیمرغ‌ گرسنه‌ شدند، سیمرغ‌ به‌دنبال‌ شکار از آشیانه‌ بیرون‌ رفت‌ و زال‌ را دید و او را برای‌ خوراک‌ بچه‌ها به‌ لانه‌اش‌ برد، اما سیمرغ‌ و بچه‌هایش‌ وقتی‌ کودک‌ گریان‌ را دیدند، به‌ لطف‌ خداوند مهر کودک‌ در دلشان‌ افتاد و او را نخوردند. سیمرغ‌ هر بار که‌ به‌ شکار می‌رفت‌، نازک‌ترین‌ بخش‌ شکار را می‌کند و در دهان‌ کودک‌ می‌گذاشت‌ تا او بمکد و زنده‌ بماند. سالیانی‌ دراز از این‌ ماجرا گذاشت‌، تا این‌ که‌ کاروانی‌ از کنار آن‌ کوه‌ می‌گذشت‌ و چون‌ زال‌ را، که‌ بزرگ‌ و زیبا شده‌ بود، با پیکری‌ پهلوانی‌ و بدنی‌ سفید دیدند، داستانش‌ را برای‌ همه‌ تعریف‌ کردند و به‌ این‌ ترتیب‌ سام‌ حدس‌ زد که‌ نکند این‌ پهلوان‌، همان‌ زال‌ خودش‌ باشد.

● پیدا کردن‌ زال‌
همه‌ اطرافیان‌ سام‌، او را به‌خاطر بی‌مهری‌ ای‌ که‌ در مورد فرزندش‌ روا داشته‌ بود، سرزنش‌ کردند و به‌ او گفتند باید از خداوند طلب‌ بخشش‌ کند تا خداوند فرزندش‌ را به‌ او بازگرداند.
از طرفی‌ سیمرغ‌ به‌ زال‌ گفت‌ که‌: «فرزندم‌ تو از خون‌ دل‌ من‌ تغذیه‌ کردی‌ و مهر تو در دل‌ من‌ تا ابد خواهد بود، اما بدان‌ که‌ پدرت‌ تمامی‌ سختی‌ ها را تحمل‌ کرده‌ و به‌ این‌ جا آمده‌ تا تو را با خود ببرد». زال‌ در جواب‌ گفت‌: «لانه‌ تو، تخت‌ پادشاهی‌ من‌ است‌ و سایه‌ بالهایت‌، تاج‌ درخشنده‌ من‌، نیازی‌ به‌ تاج‌ و تخت‌ پدرم‌ ندارم‌».
سیمرغ‌ گفت‌: «اگر تخت‌ و تاج‌ پادشاهی‌ را به‌ چشم‌ خود ببینی‌، شاید از این‌ آشیانه‌ دل‌ بکنی‌، پس‌ برای‌ یک‌ بار آن‌ را آزمایش‌ کن‌ و برای‌ اطمینان‌، یک‌ پر از من‌ بردار تا همواره‌ در سایه‌ شکوه‌ و فرمن‌ باشی‌ که‌ تو را در زیر همین‌ پر و بال‌ با فرزندان‌ خود پرورش‌ داده‌ام‌. هرگاه‌ کمترین‌ سختی‌ به‌ تو رسید، آن‌ را آتش‌بزن‌ تا من‌ حاضر شوم‌ و به‌ تو کمک‌ کنم‌…»
و به‌ این‌ ترتیب‌ پس‌ از مدتی‌ زال‌ پادشاه‌ شد.

● تولد رستم‌
زال‌ با رودابه‌ ازدواج‌ می‌کند و حاصل‌ این‌ ازدواج‌، رستم‌ پهلوان‌ است‌ و اما در چگونگی‌ تولد رستم‌، آنچه‌ که‌ در شاهنامه‌ آمده‌، این‌ است‌ که‌ رودابه‌، دوران‌ بارداری‌ سختی‌ را می‌گذراند; زیرا نوزاد در شکم‌ او بسیار بزرگ‌ و سنگین‌ بود. تا آنکه‌ هنگام‌ زایمان‌ فرا رسید و از درد بی‌هوش‌ شد. چون‌ بچه‌ خیلی‌ بزرگ‌ بود، نمی‌توانستند او را به‌ شکل‌ طبیعی‌ به‌ دنیا بیاورند و در این‌ حال‌ زال‌ به‌ یاد پر سیمرغ‌ افتاد و آن‌ را آتش‌ زد. سیمرغ‌ خود را بلافاصله‌ رساند و گفت‌: «چرا زال‌ پهلوان‌ گریان‌ است‌» و او گفت‌ که‌ رودابه‌ نمی‌تواند فرزندش‌ را به‌دنیا بیاورد. سیمرغ‌ گفت‌: «بچه‌ را باید از شکم‌ او خارج‌ کرد، اما غم‌ به‌ دل‌ راه‌ مده‌ که‌ چاره‌ این‌ کار را اندیشیده‌ام‌. باید موبدی‌ (پزشکی‌) بینادل‌ و کارآمد را با خنجری‌ آبگون‌ بیاوری‌ و رودابه‌ را با می‌ مست‌ کنی‌ تا درد را احساس‌ نکند و داروی‌ بی‌هوشانه‌ نیز به‌ او بدهی‌ که‌ در بی‌هوشی‌، این‌ کار انجام‌ شود. سپس‌ موبد با خنجر شکم‌ رودابه‌ را بشکافد و بچه‌ را بیرون‌ بیاورد و آنگاه‌ جای‌ زخم‌ را دوخته‌ و آمیخته‌ای‌ از گیاه‌ و شیر و مشک‌ را بر آن‌ زخم‌ قرار دهد و ببندد». سیمرغ‌ این‌ را گفت‌ و رفت‌. موبد آن‌چه‌ را که‌ سیمرغ‌ گفته‌ بود، انجام‌ داد و رودابه‌ یک‌ شبانه‌روز از می‌ و داروی‌ بی‌هوشی‌، بی‌هوش‌ بود.

● اولین‌ عمل‌ سزارین‌
اروپاییان‌ براین‌ باورند که‌ عمل‌ سزارین‌ اولین‌ بار، روی‌ مادر «ژولین‌ سزار» یا به‌ دستور ژولین‌ سزار انجام‌ شده‌، اما در شاهنامه‌ کاملا به‌ اثبات‌ رسیده‌ که‌ اولین‌ عمل‌ سزارین‌ یا «رستم‌ زاد» در دنیا بر روی‌ رودابه‌، مادر رستم‌ انجام‌ شده‌ است‌.

● نام‌گذاری‌ رستم‌
رودابه‌ وقتی‌ بعد از یک‌ شبانه‌ روز بی‌هوشی‌ به‌هوش‌ می‌آید و رستم‌ را می‌بیند، می‌گوید:

بگفتا برستم‌ غم‌ آمد به‌ سر
نهادند رستمش‌ نام‌ پسر

رودابه‌ از شادی‌ فریاد زد: «برستم‌» یعنی‌ آسوده‌ شدم‌ و از این‌ روی‌ کودک‌ را «رستم‌» نامیدند و به‌ این‌ ترتیب‌ ۲ هزار و ۶۹۰ سال‌ پیش‌، رستم‌ در سیستان‌، از سرزمین‌ آریا (ایران‌ خاوری‌) در خانواده‌ای‌ نظامی‌ به‌ دنیا آمد.
ده‌ دایه‌ به‌ رستم‌ شیر می‌داند و بعد از آن‌ که‌ او از شیر گرفته‌ شد و خوراک‌ خوردن‌ را آغاز کرد، به‌اندازه‌ ۵ مرد می‌خورد و همه‌ از رشد او در تعجب‌ بودند، و به‌ این‌ ترتیب‌ رستم‌ پهلوان‌، روزگار می‌گذراند.

● سهراب‌
رستم‌ خیلی‌ اتفاقی‌ با تهمینه‌، دختر پادشاه‌ سمنگان‌، در یک‌ نیمه‌ شب‌ که‌ میهمان‌ پادشاه‌ بود، آشنا می‌شود. دختر که‌ دل‌ در گرو عشق‌ رستم‌ پهلوان‌ نهاده‌ بود، به‌ او پیشنهاد ازدواج‌ و زناشویی‌ می‌دهد و رستم‌ که‌ در زیبایی‌ تهمینه‌ متحیر مانده‌ بود، پیشنهاد او را می‌پذیرد. ثمره‌ این‌ عشق‌ پسری‌ می‌شود به‌ نام‌ سهراب‌. رستم‌ به‌ دلیل‌ جنگجو بودنش‌ نمی‌توانست‌ دائم‌ پیش‌ همسرش‌ باشد و قبل‌ از به‌دنیا آمدن‌ سهراب‌، همسرش‌ را ترک‌ می‌کند و هنگام‌ خداحافظی‌ به‌ او می‌گوید: «مهره‌ای‌ را که‌ بر بازو دارم‌، به‌ تو می‌دهم‌. این‌ مهره‌ را نگه‌دار. اگر خداوند به‌ تو دختری‌ داد، آن‌ را بر گیسوان‌ او ببند و اگر پسری‌ داد، نشان‌ پدر را بربازوی‌ او ببند. اگر فرزند تو پسر باشد، بلند بالا و پیکرش‌ مانند سام‌ نریمان‌ خواهد بود و اندیشه‌اش‌ مانند بزرگان‌ ایران‌.

● پس‌ از تولد سهراب‌
وقتی‌ سهراب‌ به‌دنیا آمد، بسیار زیبا و مانند رستم‌ درشت‌ و بزرگ‌ بود و چهره‌ای‌ شاداب‌ داشت‌ و تهمینه‌ نام‌ او را سهراب‌ گذاشت‌. سهراب‌ در یک‌ ماهگی‌ مانند یک‌ کودک‌ یک‌ ساله‌ بود و شانه‌ها و سینه‌اش‌، چون‌ رستم‌ پهلوان‌. او وقتی‌ سه‌ ساله‌ شد قصد رفتن‌ به‌ میدان‌ جنگ‌ را کرد و در پنج‌ سالگی‌ دل‌ شیر مردان‌ را داشت‌ و وقتی‌ به‌ ده‌ سالگی‌ رسید، در سمنگان‌ کسی‌ نبود که‌ بتواند با او نبرد کند. تنش‌ چون‌ تن‌ پیل‌ بود و دو بازوی‌ بزرگش‌ چون‌ دو ستون‌ استوار.
بچه‌های‌ کوچک‌ در ده‌ سالگی‌ بازی‌ می‌کردند، اما سهراب‌ به‌ شکار شیران‌ می‌رفت‌ و در میدان‌ به‌ دنبال‌ اسبان‌ بادپای‌ می‌دوید و دم‌ آنان‌ را با دست‌ می‌گرفت‌ و آنها را نگه‌ می‌داشت‌. او کم‌کم‌ فهمید که‌ هر فرزندی‌ به‌ جز مادر باید پدری‌ نیز داشته‌ باشد که‌ او ندارد، از این‌ رو روزی‌ با عصبانیت‌ به‌ مادرش‌ گفت‌: «این‌ چهره‌ و نژادی‌ که‌ من‌ دارم‌ و از همسالان‌ خود برتر هستم‌، از کیست‌ و پدر من‌ کیست‌»؟
و مادر به‌ او گفت‌: «شاد باش‌ که‌ تو پسر رستم‌ پهلوانی‌ و نژادت‌ به‌ زال‌ و سام‌ و نریمان‌ می‌رسد».
و به‌ این‌ ترتیب‌ سهراب‌ به‌دنبال‌ پدر می‌رود تا او را پیدا کند، اما دریغا که‌ بدترین‌ لحظات‌، یعنی‌ هنگام‌ مرگش‌ رستم‌ را می‌یابد و می‌شناسد.
و این‌ هم‌ پایان‌ غم‌ انگیزی‌ بود برای‌ کودکی‌ که‌ به‌ سرعت‌ به‌ صف‌ جنگجویان‌ پیوست‌ و کودکی‌ نادیده‌، از جهان‌ رخت‌ بربست‌.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2255
  • کل نظرات : 289
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4876
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 234
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 346
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 756
  • بازدید ماه : 5,328
  • بازدید سال : 73,971
  • بازدید کلی : 2,731,438